یادگار ،می نای سابق

یه باد از مشرق اندوه به ساحل سینه می کوبه

یه جوری وحشیه دریا که انگار روز موعوده


تن زخمیه این دریا بغل وا کرده رو خورشید

یکی از پشت تنهاییم رو ساحل رنگ شب پاشید


هوا گم میشه با بارون تو این دریاچه ی مدهوش

و شب اینجا شروع میشه ، شب مینای شبنم پوش


گل مینا تحمل کن تو باشی من نمی بازم

از این آواره دلشوره ، با دستات سقف می سازم


تو چشم خیس شبنم هات نشون از حس موندن نیست

گل مینا بمون با من سفر تدبیر این غم نیست


محاله بی تو من امشب از این دلشوره برگردم

ببین دستای تنهات و به آغوشم گره کردم


هنوز از ترس تنهایی تموم خاطرم خیسه

که موج وحشیه بی رحم رو دستام غصه می ریزه


رو سر آوار این دریا ، تنم تو خاک محبوسه

ازم مینا رو میگیرن دلم از ریشه می سوزه


گل مینای من امشب به دریا دل زد و پژمرد

یه کم پشت زمین خم شد ، خدا هم غصشو می خورد


حالا تنها تو این ساحل میون گریه می شینم

درسته ریشه ام اما بدون ساقه می میرم



..." این شعره یه حسه غریبی به آدم میده . حسه اینکه موندگار نیستی و یه روزی میری

حسه اینکه تو این دنیا هر چیز و هرکسی هم که واست عزیز باشن یه روز باید دل بکنی ازشون و بری


همیشه به آدم میگن  الهی عمرت مثل گل کوتاه نباشه . و این شعر درست این حس رو به آدم میده

چه گلهایی که تا اومدن بشکفن و جوون بگیرن و خودنمایی کنن از این دنیا رفتن

واقعا عمر زیاد کردن خوبه ؟ پیر شدن خوبه ؟ اینکه پیر و فرتوت بشی که نتونی کاراتو خودت انجام بدی پس این عمر و زنده موندن به چه درد میخوره ؟

خوبه که همیشه آرزو کنیم تا وقتی زنده ایم افتاده نشیم . حالا چه 30 سال چه 40 سال چه 100 سال

مهم اینه تا وقتی هستیم محکم و رو پا باشیم

خدا خودش همه رو عاقبت به خیر کنه .


در ضمن ممنونم از شاعر این شعر که گل مینا رو انتخاب کرده :دی


... " دلم بد جور هوای مشهد کرده . صحبتا شده که اگه خدا بخواد مثل هر سال عید اونجا باشیم این بار سال تحویل . خدا کنه این سفرم جور بشه . قربونت برم امام رضا 


... بعد نوشت :   یاد ِسیمین دانشور بانوی نخست داستان نویسی ایران گرامی و روحش شاد ..

جمله ای از زری یکی از شخصیتهای داستان سووشون نوشته ی سیمین

«کاش دنیا دست زن‌ها بود، زن‌ها که زائیده‌اند یعنی خلق کرده‌اند و قدر مخلوق خودشان را می‌دانند.شاید مرد‌ها چون هیچ‌وقت عملاً خالق نبوده‌اند، آنقدر خود را به آب و آتش می‌زنند تا چیزی بیافرینند. اگر دنیا دست زن‌ها بود، جنگ کجا بود؟» 




+ تاريخ یکشنبه بیست و یکم اسفند ۱۳۹۰ساعت 13 نويسنده ஜ♣ مــ ـی نا ♣ஜ |

HOME
EMAIL
BLOGARCHIVE
POSTS

DAILY LINKS

رمان
parset
پس زمینه
یوفا
هفت آسمان
ایده های زیبا
آرشیو پیوندهای روزانه

ARCHIVE

خرداد ۱۴۰۴
بهمن ۱۴۰۳
دی ۱۴۰۲
خرداد ۱۴۰۲
اردیبهشت ۱۴۰۲
فروردین ۱۴۰۲
اسفند ۱۴۰۱
بهمن ۱۴۰۱
دی ۱۴۰۱
آذر ۱۴۰۱
آبان ۱۴۰۱
مهر ۱۴۰۱
شهریور ۱۴۰۱
مرداد ۱۴۰۱
تیر ۱۴۰۱
فروردین ۱۴۰۱
اسفند ۱۴۰۰
دی ۱۴۰۰
آبان ۱۴۰۰
خرداد ۱۴۰۰
فروردین ۱۴۰۰
اسفند ۱۳۹۹
بهمن ۱۳۹۹
دی ۱۳۹۹
بهمن ۱۳۹۷
خرداد ۱۳۹۷
اردیبهشت ۱۳۹۷
فروردین ۱۳۹۷
بهمن ۱۳۹۶
دی ۱۳۹۶
آذر ۱۳۹۶
آبان ۱۳۹۶
مهر ۱۳۹۶
شهریور ۱۳۹۶
تیر ۱۳۹۶
اردیبهشت ۱۳۹۶
آرشيو

CATEGORIES

مــ ـــی نا

FRIENDS

narsis
masoud
esteghlal
bahar
mashti&shuli
fahime
tayyebeh
seyed
hamid
elay
mohamad hosein
shokouh
bahoor
mohamad
roz
ali asghar
faezeh
farzad
soren
tannaz
mosafer kavir
rasa
elham
javad
zemestane
sam
heshmat
hesam
ali vafadar
zahra
shekofeh
siahkhan

RSS

Digital Clock - Status Bar